سرزمینی فراموش شده
سرزمینی فرا باستانی اما فراموش شده
چنین گفت رستم به دستان سام که من نیستم مرد آرام و جام
چنین یال و جنگهای دراز نه والا بود پروریدن به ناز
و زان روی زال سپهبد به راه سوی سیستان باز برد آن سپاه
شب و روز با رستم شیر مرد همی کرد شادی و هم باده خورد
فردوسی بزرگ
این سرزمین را در منابع یونان باستان آراخوزیا مینامیدند. پس از ورود سکاها به سکستان معروف شد. سجستان و سیستان از ضبطهای دیگر همین نام است. در شاهنامه فردوسی نام آن به صورت زابلستان هم آمدهاست.
بند 10- از کتیبه جهانی بیستون
داريوش شاه گويد : آن وهيزدات که خود را برديا ( فرزند کوروش بزرگ ) مي خواند او سپاه به رخج ( سیستان ) فرستاده بود . برعليه وي "وان نام پارسي" بنده من شهربان رخج و مردي را سردار آنها کرده بود . . . داریوش می گوید بعد از نبرد با بردیای دروغین همه دروغگویان و شورشیان اش را شکست دادم و فرمانروای رخج شدم .

کتيبه داريوش بزرگ در نقش رستم
به خواست اهورامزدا این است شهرهایی که من جدا از پارس متعلق به ایران کردم . بر آنان حکمرانی کردم .آنچه از طرف من به آنان گفته شد آنرا کردند . قانون من است که آنان را نگه داشت : ماد - خوزستان - پارت - هرات - بلخ - سغد - خوارزم - زرنگ - رخج(سیستان) - ث ت گوش - گندار - هند - سکائیهای هوم نوش - سکائیهای تیز خود - بابل - آشور - عربستان - مصر - ارمنستان - کپد و کیه - سارد - یونان - سکائیهای ماورای دریا - سکودر - یونانیهای سپر روی سر - لیبیها - حبشیها - اهالی مک - کارائیها
نژاد سیستانی ها
با ورود آخرین دسته از آریایها در حدود سال ۱۲۸ق- م که سکه نامیده میشدند از شمال افغانستان به طرف جنوب یعنی قندهار و سپس به طرف غرب راه پیمودند تا به ایالت زرنک و کنارههای دریاچه زره رسیدند و نام زرنک به واسطه ورود سکاها به سکستان تبدیل گردید و عربها سجستان میگفتند و بالاخره به سیستان تغییر نام یافت.
سَکاها دستهای از مردمان کوچنشین آریایی و ایرانیتبار بودند که محل زندگی آنان از شمال به دشتهای جنوب سیبری، از جنوب به دریای خزر و دریاچه آرال، از خاور به ترکستان چین و از باختر تا رود دانوب میرسید. سکاها از شاخههای نژاد هند و اروپایی بودند که همواره در تاریخ قدیم ایران خودنمایی میکردند.در نوشتههای هرودوت، بقراط، ارسطو، استرابن، و بطلمیوس اطلاعاتی در مورد سکاها داده شده است.
اقوام سیستانی در حال حاضر
به ترتیب حروف الفبا
آبيل، ارابيب، ارباب، اربابي ، ارجوني ،اردني ،اله دو ، اوکاتي، باراني ، بارکزايي، بامدي، بامري ،بختياري ،براهويي، برخوردار ،بزي ،بندانی، پتي پشم، پودينه، پهلوان ،تجگي، تيلر، جديدالاسلام، جر، جمالزايي، جمشيدي، جنگي، جهان تيغ، چاري، چتله ،چشک، حيدري، خاراکوهي، خدري، خمبر ،درگي ،درهي، درهاي ،دلارامي، دلخکي، دولفظه، ده مرده، راز ، راشکي، رامرودي ،راهداري، رخشاني، رئيس ،ريگي، زرهي، ساراني ،سالاري، سراوانيف سربندي، سرحدي، سرگزي، سرگلزايي، سموری، سنجراني ،سنچولي ،سندگل، سياه سري، شهرکي ،شهرياري، شيبک، شيخ ،شيرانزائي، صياد، عارفي، غلجه اي، فخيره، فراهي، قزاق، قهقايي، کاشاني، کته لوک ،کلبعلي ،کمالي، کول ،کوهکن، کيال، کياني، کيخا، گدا ،گرگ، گرگيچ، گلوي، گنجعلي، لکزايي، ماهککي، مختاري، مير ،ميرشکار، نارويي ،نوتاني، نورا ،نوري، هراتي.
می توان سیستان را به سه قسمت تقسیم کرد:
۱. سیستان کهن و باستان: شامل مرکز تمام مناطق شرق فلات ایران، نیمهٔ جنوبی و شرقی افغانستان کنونی، مناطق شمال پاکستان، کشمیر و همچنین طبق متون تاریخی، در دوران باستان، منطقهٔ تبت در ادوار طولانی متعلق به فتوحات امیران و حکام سیستانی بودهاست.
۲. سیستان اصلی و محدود: شامل نیمهٔ جنوبی افغانستان، منطقهٔ چمان و ارتفاعات آن در پاکستان، مثلث شمال غرب بلوچستان پاکستان و سیستان ایران = زاهدان، زهک، جزینک، نهبندان، شوسف، زابل، نصرت آباد، شوره گز، بنجار، محمد آباد و...
۳. سیستان رسمی: که بعد از عهد نامهٔ ننگین پاریس به دو بخش سیستان ایران و سیستان افغانستان تقسیم شده است؛ که ولایات هلمند، نیمروز و جنوب ولایت فراه جزو سیستان افغانستان و شهرستانهای زاهدان، زابل، نهبندان و توابعشان و شرق کویر کرمان جزو سیستان ایران محسوب میشوند.
مناطق دیدنی و آثار باستانی سیستان(سیستان،بهشت باستان شناسان)
آتشکده کرکویه با کرکوشاه: این آثار و همچنین آثار تخته پل در میان کنگی شهرستان زابل ، در غرب روستای خمک و هشت کیلومتری تپه منطقه شهرستان و در میان زمین های باتلاقی سیستان و نزدیک مرز ایران با افغانستان قرار دارد. تخته پل، پل آجری بوده است که به نوشته استخری، راه زرنک (سیستان) و هرات را به هم متصل میکرده است.
کوه خواجه: تنها عارضه طبیعی در دشت سیستان است که در ۳۰ کیلومتری جنوب غربی شهرزابل قرار دارد. این کوه ذوزنقهای شکل که نزد سه دین زرتشت، مسیحیت و اسلام مقدس است، از سنگهای بازالت سیاه رنگ تشکیل شده و با ارتفاع ۶۰۹ متر از سطح دریا، مانند جزیرهای در میان دریاچه هامون قرار دارد.در اطراف این کوه تعداد زیادی آثارباستانی از دوران ساسانیان، اشکانیان و اسلامی باقی ماندهاست که شامل قلعه کهک کهزاد، قلعه چهل دختر، قلعه سرسنگ، آرامگاه خواجه غلطان، ساختمان پیر گندم بریان، خانه شیطان، بناهای منفرد آرامگاهی و قبور اسلامی است.
زاهدان کهنه:این آثار در ۲۷ كيلومتری شرق زابل ، در بخش پشت آب زابل و حدود ۹ کیلومتری شمال تپه شهرستان و در روی بلندی واقع شده است. جی.پی.تیت انگلیسی بر این باوراست که این خرابهها مربوط به شهر زرنج (زرنک یا زرنگ) میباشد که ۴۲۰ سال پیش توسط تیمور لنگ و با توجه به ویرانی بندهای (سدهای) سیستان به این صورت در آمده است.
شهر سوخته:بر مبنای یافتههای باستان شناسان شهر سوخته ۱۵۱ هکتار وسعت دارد و بقایای آن نشان میدهد که این شهر دارای پنج بخش مسکونی واقع در شمال شرقی شهر سوخته، بخشهای مرکزی، منطقه صنعتی، بناهای یادمانی و گورستان است که به صورت تپههای متوالی و چسبیده به هم واقع شدهاند. هشتاد هکتار شهر سوخته بخش مسکونی بوده است.پژوهشها نشان داده است این محوطه بر خلاف اکنون که محیط زیست کاملاً بیابانی دارد و فقط درختان گز در آنجا دیده میشود، در پنج هزار سال قبل از میلاد منطقهای سبز و خرم با پوشش گیاهی متنوع و بسیار مطلوب بوده و درختان بید مجنون، افرا و سپیدار در آنجا فراوان وجود داشته است.در آن دوران نیز این منطقه بسیار گرم بوده، اما آب رودخانه هیرمند و شاخههایش به خوبی زمینهای کشاورزی شهر سوخته را سیراب میکرده است.دریاچه هامون در ۳۲۰۰ قبل از میلاد دریاچهای بزرگ و پرآب بوده و رودها و شاخههای قوی از آن منشعب میشده و در اطراف آن نیزارهای وسیعی وجود داشته است. در بررسیهای منطقهای در اطراف شهر سوخته بستر رودخانههای گوناگون و آبراههایی پیدا شده که به مزارع کشاورزی شهر سوخته آب میرساندهاند. در نخستین فصل کاوش در شهر سوخته کوچهها و خانههای منظم، لوله کشی آب و فاضلاب با لولههای سفالی پیدا شد که نشان دهنده وجود برنامهریزی شهری در این شهر است.
دهانه غلامان:خرابهها و آثار بناهای این شهر در محوطهای به طول تقریبی ۴ تا ۵ کیلومتر واقع شده است.این شهر را باستان شناسان ایتالیایی در سال 1960 میلادی کشف و از سال 1962 تا 1965 میلادی این محل را حفاری کردند. دهانه غلامان دارای ساختمان های بزرگ عمومی، معبد، محلههای مسکونی، خیابان، آبراهه، محلههای نظامی و صنعتی میباشد. این شهر تنها مکان باستانی دوران هخامنشیان است که حاکمیت ایران را بر نواحی شرقی به خوبی نشان میدهد.
چاه نیمه: چالههای طبیعی بزرگی درفاصله ۵۰ کیلومتری شهر زابل و کنار روستای قلعه نوی است. آب مازاد رودخانه هیرمند توسط کانالی به آن هدایت میشود. گنجایش این مخازن ۷۰۰ میلیون متر مکعب است که به صورت دریاچه مصنوعی در آمدهاست.
در مواقع کم آبی، آب شرب و قسمتی از آب کشاورزی سیستان از این دریاچه مصنوعی تامین میشود. در حاشیه آبهای زلال چاه نیمه، پارک جنگلی و باغ وحشی احداث شده که منظره زیبایی را به وجود آوردهاست و به تفریحگاهی برای مردم سیستان تبدیل شدهاست.
بی بی دوست: زیارتگاهی در شهرستان زابل است. این زیارتگاه در ده کیلومتری شمال شرق زابل و در مسیر راه زابل به بنجار و میان کنگی قرار گرفتهاست. در باورهای عامیانه این زیارتگاه متعلق به سیدهای از خاندان علی بن ابیطالب است.
از دیگر منطق دیدنی سیستان می توان به قلعه رامرود،قلعه خاش،قلعه مچی،قلعه سام،قلعه تپه،قلعه رستم،قلعه کهک کهزاد،آرامگاه خواجه غلطان،تخت عدالت،سه کوهه و ...اشاره کرد که هر کدام دارای تمدن و اصالتی ساختیافته و منسجم است و نشان از معماری و هنر ایران زمین دارد.
نمی دانم چرا همه هموطنان عزیز هر وقت قصد ایرانگردی و مسافرت در ایام نوروز و تابستان می کنند بیشتر به اصفهان،شیراز،کرمان و ... سفر می کنند.شما می توانید به سیستان بیایید به ترتیب از شهر سوخته و کوه خواجه و بی بی دست و چاه نیمه ها و دیگر مناطقی که معرفی شد بازدید کیند تا با مردم و فضای موجود در جنوب شرق ایران هم آشنا بشید. که چند روزی هم بیشتر طول نخواهد کشید و می تواند یک سفر جذاب و به یادماندی و تاریخی رو برای شما به ارمغان بیاورد.
پیشاپیش به شما به زبان سیستونی خوش آمد می گم:قَدَمِشما روی چَش.سیستُو پُ اندازِشما.
امید است در پستهای بعدی در رابطه با لباس و پوشش سیستان مطالبی را در اختیار شما قرار دهم.بدرود

وبلاگی که پیش روی شماست در رابطه با فرهنگ ناشناخته بخشی از ایران زمین است.امید است با همکاری شما این میراث فراموش شده را به همه مردم ایران و جهان بشناسانیم.