سکاها نژاد اولیه سیستان

یکی دیگر از قوم‏های ایرانی سَکاها (Saka) هستند. در سنگ‏نوشته‏های کوروش بزرگ و داریوش بزرگ از آنان به نام سکاهای تیزخود (Tigraxauda) نام برده شده است. .

سَکاها دسته‌ای از مردمان کوچ‌نشین آریایی و ایرانی‌تبار بودند که محل زندگی آنان از شمال به دشت‌های جنوب سیبری، از جنوب به دریای خزر و دریاچه آرال، از خاور به ترکستان چین و از باختر تا رود دانوب می‌رسید.سکاها از شاخه‌های‌ نژاد هند و اروپایی‌ بودند که‌ همواره‌ در تاریخ‌ قدیم‌ ایرا‌ن خودنمایی‌ می‌کردند.در نوشته‌های هرودوت، بقراط، ارسطو، استرابون، و بطلمیوس اطلاعاتی در مورد سکاها داده شده ‌است.گروهی از سکاها در شرق ایران ساکن شدند و جای زندگی آنان سکاستان یا سگستان خوانده شد. بعدها گ به ی تبدیل شده و این نام به شکل سیستان در آمد. به مردم سگستان سگزی نیز گفته می‏شد. در شاهنامه «یل سگزی» به عنوان صفتی برای رستم فراوان به چشم می‏خورد. نام چند تن از شخصیت‏های ایرانی حتا بعد از اسلام نیز سگزی است مانند ابوالفرج سگزی شاعر سیستانی زمان سلطان محمود غزنوی.

سکاها در زبان آشوری اشکوز نامیده می‌شدند و پارسیان و هندی‌ها آنان را سَکا می‌نامیدند.آن‌ چنان که در کتیبه‌های هخامنشی نگاشته شده؛ سَکَ یا سَکا نامی است که در زبان پارسی باستان برای سکاهایی که از طرف آسیای میانه با ایرانیان سروکار داشتند، به کار رفته ‌است. سنگ‌نوشتهٔ هخامنشی بیستون، از چهار دستهٔ سکا یاد کرده است:

  • سکا پَرَدرایه/داها (Dahā (= Sakā paradraya)/Dahae) (سکاهای آن سوی دریا: کریمه، دانوب)
  • سکا تیگره‌خوده/ماساژت‌ها (Sakā tigraxaudā/Massagetae) (سکاهای تیزخود٬ سکاهای ماورای سیحون)
  • سکا ‌هئومه‌ورگه/امیرجیان‌ها (Sakā haumavargā/Amyrgians) (سکاهای هوم‌نوش٬ سکاهای ماورای جیحون)
  • سکا ‌پَرَسوغودَم (Sakā para Sugudam) (سکاهای آن سوی سغد)

آن‌ها در نوشته‌های هرودوت موسوم به سکیث هستند. این نام از این جهت به این مردمان داده شده بود که سکیث در زبان یونانی به معنای پیاله‌است و این افراد همیشه پیاله‌ای با خود داشتند. هرودوت می‌افزاید که سکاهای اروپایی خود را سکُلُتث(Secolotes) مینامیدند. همین کلمه در زبان‌های‌ اروپایی‌ به‌ سیت (Scythe) تبدیل شده‌است.در زبان عربی هم مورخین و جغرافیون دوران امپراتوری اسلامی آن‌ها را ساک نامیده‌اند.


                 سکای تیزخود(کلاه) - از پارسه یا تخت جمشید

تیگره شکل قدیمی تیز یا تیغ است. تگ به معنی تند دویدن نیز از همین ریشه است. و نیز رود تگریز به معنای تند ریز و پرشتاب که در زبان‏های اروپایی به صورت تایگریس (Tigris) و در عربی به صورت دَجلَه درآمده است. تکاور نیز به معنای کسی است که تند واکنش نشان دهد و تند بدود.

منبع:گیگاپارس.ویکی

اقتصاد شهر سوخته در دست زنان بوده است

سرپرست هيات کاوش شهر سوخته گفت: بيشتر کاوش‌هاي ده سال گذشته‌ي شهر سوخته، در بخش گورستان بوده‌اند، سيدمنصور سيدسجادي که در جمع دانشجويان در دانشگاه سيستان و بلوچستان سخن مي‌گفت، درباره‌ي سفال‌هاي به‌دست آمده از حفاري‌هاي شهر سوخته، اظهار کرد: از جمله توليدات اقتصادي در شهر سوخته توليدات سفال بوده که به تعداد زياد توليد مي‌شده و مرغوبيت متوسطي داشته‌اند. بيشتر سفال‌هاي رنگي و منقوش در اين منطقه مانند سفال شمال خراسان بوده‌اند و انعکاس طبيعت در سفال‌ها به خوبي ديده مي‌شود.
وي درباره‌ي پارچه‌ها و الياف به‌دست آمده، توضيح داد: حدود 800 قطعه‌ي ثبت‌شده در اين مورد وجود دارند. پارچه‌هاي اين منطقه به‌صورت قلاب‌بافي بوده‌اند و با قلاب‌هاي چوبي بافته مي‌شدند. همچنين پارچه‌هاي دورنگ، نخ، بند کفش، طناب و تور ماهي‌گيري هم به‌دست آمده‌اند.


او افزود: اغلب مهرهاي شهر سوخته به‌صورت مسطح و از جنس فلز، سنگ و... هستند و از آنجايي که اين مهرها بيشتر در قبور زنان يافت شده‌اند، احتمال مي‌رود که اقتصاد مردم شهر سوخته بيشتر در دست زنان بوده باشد.

سجادي درباره‌ي اجناس چوبي يافت‌شده، گفت: از جمله اجناس چوبي به ملاقه، دوک، بقاياي اشياي حصيري و شانه‌ي معرق‌کاري‌شده مي‌توان اشاره کرد که اين شانه بسيار منحصربه‌فرد است.
وي درباره‌ي هنر تزييني و جواهرات شهر سوخته، اظهار داشت: در شهر سوخته ظرف‌هاي مرمر بسيار زيادي ديده مي‌شوند که برخي از آن‌ها، ظرافت‌هاي خاصي دارند. همچنين صنعت جواهرسازي و تزيينات طلايي در آن دوره، بسيار ظريف و جالب بوده و در واقع هنر و صنعت در شهر سوخته سطح بسيار بالايي داشته است و از روي جواهرات ساخته‌شده به‌خوبي اين مطلب را مي‌توان درک کرد.

پ.ن:مطلب دیگری در همین سایتها به چشم می خورد با عنوان:زنان شهر سوخته با مد روز لباس می پوشیدند.

عکسی از Zabax

 

منبع:سایتهای مرتبط

زابل کجاست

تاریخچه و وجه تسمیه نامگذاری، اماکن و آثار تاریخی، آداب و رسوم، مشاهیر و شخصیت‌های تاریخی شهرستان زابل در قدیم سیستان و نیمروز خوانده می‌شد. محلی که امروززابل نامیده می‌شود بیش ازآن زمینهایی باتپه‌هایی ازماسه‌های روان ورسوبات دریایی بود که قسمتی ازآن درمسیررودخانه قرارداشت باکم شدن آب رودخانه بروسعت خشکی‌های اطراف آن افزوده شد وبااتصال این منطقه به روستای حسین آباد، آبادی بزرگی تشکیل گردید. بعدها تأسیس پادگان نظامی براهمیت آن افزود. در سال ۱۳۱۴شمسی بر طبق تصویب نامه هیات وزیران، آن آبادی را زابل نامیدندودر سال ۱۳۱۶ شمسی به مرکزسیستان تبدیل شد.ازارتفاعات مهم این شهرستان کوه خواجه وقلعه رستم است که درغرب زابل قراردارد.دربراراین کوه تصویری ازرستم پهلوان که گرزی دوسردردست دارد،نقش بسته‌است .دردامنه‌های جنوبی آن نیزویرانه‌های بناهای منسوب به دوره اشکانیان بر جا مانده که در زمان خود بسیار با شکوه بوده‌است . زابل امروزی شهری نسبتاتوسه یافته و مجهز به انواع خدمات مورد نیاز جامعه شهری است .از میراث فرهنگی این شهرستان می‌توان به آثارزیراشاره کرد: شهرسوخته – قلعه رستم –قلعه رمرود-کوه خواجه –دهانه غلامان –قلعه سام – آتشکده کرکوک –قلعه خان ملک –تپه کنیز- تخت شاه – بی بی دوست –آتشکده کهک –میل قاسم آباد- میل نادر-زاهدان کهنه –برج افغان –چاه نیمه –سدزهک –سدکهک –سد سیستان –تالاب هامون –آسیابهای بادی- قلعه کندر.         منبع:ویکی

پ.ن:

متاسفانه هنوز خیلی ها نمی دانند زابل کجاست،مردمانش از کجایند،دینشان چیست و ...

قربانی در سیستان

سلام

عید قربان مبارک.

چند سال پیش یک مستند از منطقه سیستان که توی یک جشنواره شرکت کرده بود رو دیدم.موضوعش در مورد ذبح گاو توسط یک خانم سیستانی بود.تا حالا ندیده بودم یک زن که جالبه سن زیادی هم نداشت شاید ۳۷ الی ۳۸ که خیلی هم خوش اخلاق بود بتونه یک گاو رو به مانند یک مرد قربانی کنه(خوب هر چی باشه نوادگان رستمیم!)...راستش من هنوز جرات فکر کردن به اینکه یک گاو رو بکشمو نمی کنم!

 به همین بهانه می خوام یک مطلبی که بارها به چشمم خورده رو توی پستهای بعدی بگذارم که در مورد زنان سیستانی چند هزار ساله پیش یعنی زمان شهر سوخته است.باید تو گذشته یه سیری کنم...واقعا هیجان انگیزه!!

راستی عید قربان فرصت خوبیه که نفسمون رو قربانی کنیم...

هر روزی که معصیت نباشه عیده...حتی امروز که شاید از ارسال این پست چند روزیه که داره می گذره.

بدرود...